يكشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۳۰ ق.ظ
سال 1974 ؛ آلفرد هیچکاک ، جایزه ی بهترین
فیلم خارجی آکادمی فیلم و تلویزیون بریتانیا(بفتا) را برای فیلم "روز به جای شب"(شب
آمریکایی) به فرانسوا تروفو اهدا می کند .
- تروفو : آقای هیچکاک ، امروز صبح گفتید
که دیشب شب بدی را گذرانده اید و اشاره کردید که احتمالاً ذهن شما را خاطراتی که صحبت
های چند روز اخیر ما درباره ی فیلم هایتان زنده کرده ، آشفته است . در مسیر صحبت هایمان
وارد کیفیت رویاوار بسیاری از فیلم های شما من جمله : بدنام ، سرگیجه و روح شدیم .
میل دارم بپرسم که شما خواب زیاد می بینید ؟
- هیچکاک : زیاد نه... بعضی وقت ها... و خوابهایم خیلی منطقی است . در یکی از خواب هایم
کنار بلوار سانست (Sunest Boulevard)
جایی که درخت است ، ایستاده و منتظر تاکسی بودم که بروم ناهار بخورم . تمام اتومبیل
هایی که از جلوی من می گذشتند مدل 1916* بودند. به خودم گفتم : « ایستادن اینجا برای
تاکسی فایده ای ندارد ، چون این خواب در سال 1916 می گذرد! » اینست که پیاده برای ناهار
رفتم .
- تروفو : این خواب را واقعا دیدید یا شوخی
می کنید ؟
-هیچکاک : نه شوخی نیست . واقعا یک چنین
خوابی دیدم .
( قسمتی از گفت و گوی هیچکاک و تروفو -
کتاب سینما به روایت هیچکاک - ترجمه پرویز دوایی)
* : اشاره به دوران جنگ جهانی اول !
۰
۰
۹۷/۰۴/۲۴