ناشران و کتاب های سینمایی
ناشران قدیمی و جدید
میان ناشران قدیمی (مروارید، چشمه، بیدگل) و میان ناشران جدیدتر، نشری به نام “رسم” و انتشارات رسانهای “روزنه”، امسال با کتابهای سینمایی تازه منتشرشدۀ خود، عملاً انتخابهای اصلی بازدیدکنندگان نمایشگاه بودند. نشر “رسم” اما به خاطر یک مجموعۀ سینمایی قابلتوجه، بین ناشران دیگر شهرت پیدا کرده: هشت جلد کتاب با اسمهای بزرگی چون کوبریک و بیضایی؛ کتابهای این مجموعه همگی نقد و بررسی سینمای کارگردانهایی چون بیضایی، جان هیوستن، استنلی کوبریک و علی حاتمی هستند و به قلم نویسندگانی چون سهیلا نجم، مهدی صادقی، اسدلله غلامعلی به رشتۀ تحریر درآمدهاند. در کنار این کتابها که عموماً چهرهمحور بوده، سه کتاب رسم هم به موضوع سینما میپردازد؛ انیماتیک، که از نقش استوریبرد در تولید فیلم میگوید؛ روایت مدرن و موج نوی سینمای ایران، نوشتۀ اسدالله غلامعلی که کتابی تئوریک و نقدمحور است؛ و کتاب آخر که سینما ۹۳ نام دارد و از نامگذاریاش پیدا است که سلیقه بازار و جذب مخاطب عام را در نظر گرفته است.
فرش قرمز برای کارگردانان مشهور
در نشر “روزنه”، تصویر بزرگ سید محمد بهشتی یادآور سینمای دهۀ شصت است و کتابی به همین نام هم در این غرفه، مشتریهایی علاقهمند به سینمای این دوره دارد. کتابی که محمود ارژمند و محمدعلی حیدری آن را نوشتهاند اما به اندازۀ مجموعه گفتگوهای نشر “شورآفرین” پرطرفدار نیست. این ناشر تا به حال ۵ گفتگوی سینمایی دانشگاه میسیسیپی را منتشر کرده و امسال، با کتاب گفتگو با آنجلوپولوس و قول چاپ کتابهای آرتور پِن، دیوید لینچ، لوییس بونوئل و برادران داردِن ــ که همگی توسط آرمان صالحی، حسین کربلاییطاهر، فریدون حسنپور و انیسا دهقانی ترجمه شدهاند ــ مشتاقان زیادی را دور خود جمع کرده بود. اما دلیل گسترش علاقۀ مخاطبان کتاب به آثار سینمایی چیست؟
بازی به زمین سینما رسیده؟
یکی از علتهای افزایش اقبال کتابهای سینما، شاید تغییر نوع رقابت باشد؛ موضوعی که فاضل ترکمن، از دبیرهای انتشارات “مروارید”، در شلوغی راهروهای نمایشگاه، آن را توضیح میدهد: “ایدههای نو، اصلیترین برگ برنده در بازار کتاب فعلی هستند و به همین خاطر دیگر مثل قدیم رقابت جوانها و پیشکسوتها، تعیینکننده نیست. در حوزۀ آثار سینمایی خصوصاً این اتفاق با موفقیت جهانی سینمای ایران آغاز شد. حالا برای مردم عادی، دانشجویان و علاقهمندان به کتاب، انتشار هر کتابی در حوزۀ سینما میتواند جذابیتهایی داشته باشد که قبلاً نداشت.” نشر “مروارید” یک سال است که در حوزۀ سینما و نمایشنامه فعالتر شده و این تنها مخصوص این نشر نیست؛ حتی “چشمه” و “نی” هم امسال هر کدام چند عنوان تازۀ سینمایی دارند. اما کدام جذابیت توپ کتاب را به زمین سینما انداخته؟
تجارت سینمایی
حرف خرید و فروش کتاب که میشود، ناشران یکصدا میگویند: هر وقت کتابی همزمان با روند جهانی یک اتفاق منتشر میشود، حتماً از بخت و اقبال خوبی در بازار برخوردار است؛ حالا چاپ کتابهای ایرانی درحوزۀ سینما این واقعیت را تأیید میکنند. امیر رضا تجویدی در روزهای منتهی به نمایشگاه کتاب، کتاب کریستوفر نولان را روانۀ بازار کرده؛ کتابی از مجموعۀ آثار سینمایی انتشارات “مهرگان خرد”. انتشار این کتاب همزمان با اکران جهانی فیلم این کارگردان، علاوه بر یک فروش خوب داخلی، نشان از هوشیاری ناشران هم دارد. اما حتی این پدیده هم در بازار کتاب و به خصوص کتابهای سینمایی، پدیدۀ تازهای نیست؛ سال گذشته، اصغر فرهادی در کنار بدل شدن به یک ستارۀ جهانی در حوزه کارگردانی، با دو کتاب سینمایی هم در بازار بود؛ کتابی تقریباً گرانقیمت که مجموعه فیلمنامههایش را در بر داشت و کتابی که گفتگوی مفصل با این کارگردان بود. روزی که کتاب فیلمنامههای اصغر فرهادی در نشر “چشمه” رونمایی شد، جمعیت به قدری بود که ناشر بعید نمیدانست تیراژ اول را درست همان شب اول بفروشد. این معجزۀ سینما است برای کتاب ــ معجزهای که حالا شاید نامهای بزرگ ادبیات هم نتوانند برای این صنعت داشته باشند. نمایشگاه روزانه صدها هزار کتاب به مردم میفروشد؛ از این تعداد، نرخ کتابهای سینمایی معلوم نیست، اما اقبال ناشران نشان میدهد که نباید چندان هم کم باشد!
جای خالی ناشران دولتی و دانشگاهی
این اولین سالی است که موضوع چاپ کتاب در حوزۀ سینما جدی شده؛ قریب ۷۰ سال از زمانی که فرخ غفاری با نوشتن نقدهای کوتاه و بلندش در حوزۀ سینما، عملاً اولین قدم ها را در زمینه ادبیات سینمایی جدی در ایران برداشت میگذرد و حالا هفت دهه پس از او و منتقدانی چون طغرل افشار و هوشنگ کاووسی، دیگر سخن از ستونهای لاغر نقد فیلم در مجلات نیست. امروز کتاب های سینمایی آنقدر اهمیت یافته اند که ناشران مختلف در حاشیۀ بیستوهشتمین نمایشگاه کتاب، نشست تخصصی به مناسبت انتشارشان برگزار میکنند و به منتقدان حاضر در نشست اجازه میدهند از دولت و دانشگاهیان به خاطر موازیکاری و تشتت فضای “مکتوبات حوزۀ تئوری فیلم در ایران”، انتقاد کنند. مازیار اسلامی از منتقدان سینمایی حاضر در نشستی به همین نام، از دانشگاه پرینستون آمریکا به عنوان منبع انتشار تمام آثار دیوید بوردول یاد میکند و میگوید در ایران با یک چرخش عجیب، دانشکدههای سینمایی کمترین نقش را در تولید متون سینمایی دارند و دولت هم به جای تقویت آنها، با ایجاد بنیادهایی موازی مثل بنیاد سینمایی فارابی به این ازهمگسیختگی کمک میکند! خالی بودن غرفۀ “سروش” هم گویا به همین خاطر است، اگرچه اهالی سینما، از همان اول دور ناشران دانشگاهی بزرگی چون دانشگاه تهران و فردوسی مشهد را خط کشیدهاند و آمار کتابهای سینمایی را از بزرگترین دانشگاههای این حوزه نمیگیرند.
غایب بزرگ
امسال تعدادی از ناشران، دعوت بنگاه ناشران را برای شرکت در نمایشگاه کتاب نپذیرفتند؛ از میان این تعداد معدود، دود نیامدن نشر اختران به چشم دوستداران کتابهای سینمایی رفت و باعث شد “نوشتن با دوربین؛ رودررو با ابراهیم گلستان” از فهرست خریدهای نمایشگاه کنار برود. اگرچه پرویز جاهد، مؤلف این کتاب، دست پُرش را با کتاب “از سینماتک پاریس تا کانون فیلم تهران: رودررو با فرخ غفاری” در غرفۀ نشر نی رو کرده، اما جای خالی “نوشتن با دوربین” را نمیتوان به هیچ وجه نادیده گرفت، همانطور که اسد یکی از علاقهمندان این کتاب که دست خالی از نمایشگاه برگشته میگوید: “اهمیت این کتاب فقط در حوزۀ سینما، ادبیات، یا زندگی شخصی ابراهیم گلستان نیست، یک جور تمرین مدارا است برای ما، این که یاد بگیریم چطور از عقیده خودمان دفاع کنیم اما به فرد روبهرویمان احترام بگذاریم. پرویز جاهد در این کتاب نقشی بسیار مهمتر از یک محقق دارد، او دارد به مخاطب میآموزد که برای آموختن باید وارد تنگناهای دیالوگ شد و این عصارۀ هنر است به نظرم.”
پایان نمایشگاه و شروعی متفاوت
صنعتی که در سال، حداکثر هزار میلیارد تومان ــ تقریباً یک دهم بازار موبایل ایران ــ گردش مالی دارد، در ایستگاه بیستوهشتمین نمایشگاه کتاب به نظر میرسد به یکی از مهمترین سؤالات خود پاسخ داده و آن پاسخ، “کتابهای سینمایی” هستند. کتابهایی که میتوانند سطح گستردهتری از مخاطب را در حوزههای مختلف، به کتابفروشیها فرا بخوانند و به آنها یادآوری کنند که حتی صنعت پرطمطراق سینما از دل همین کتابها، فیلمنامهها، تحقیقها و پژوهشها، و همین فلسفهها و تحلیلها استخراج میشود؛ درست شبیه آنچه گلستان در موج و مرجان و خارا به تصویر میکشد: طلای سیاه از دل ارزانترین گودالها بیرون میآید!