برخی رابرت آلتمن را مهمترین
فیلمساز دهه 1970 میدانند و گروهی او را غیرهالیوودی که هالیوود او را تحمل میکرد.
کارگردانی مستقل و تکرو از هالیوود که در هالیوود فیلم میساخت.
بیش از 10 شماره از نیمویژهنامههای
سینما و ادبیات تاکنون به سینمای امریکا و سینماگران امریکایی اختصاص یافتهاند.
خصلتهای سینمای امریکا
چه در دهههای مختلف، خصوصاً در ارتباط با «هالیوود جدید» (دوران پس از ایزی
رایدر، بانی و کلاید و...) و چه در ارتباط با ژانرها یا خیزشهای مختلف، در شمارههای
مختلف مورد تدقیق و پیش روی شما قرار گرفتهاند.
در ارتباط با سینماگر
این شماره یعنی رابرت آلتمن خصوصاً توجه شما را به شماره دوازدهم (نیمویژه مارتین
اسکورسیزی) در مورد با دهه 1970 و شماره شانزدهم (نیمویژه دیوید لینچ) با تاریخچه
سینمای مستقل امریکا و دورههای چهارگانه آن جلب میکنیم.
به هر روی سعی خواهیم
کرد برای خوانندگانی که تازه به سینما و ادبیات پیوستهاند فرازهایی از تاریخ
سینمای امریکا را که در ارتباط با بستر پرورش و شرایط کار رابرت آلتمن قرار میگیرند
فهرستوار تقدیم کنیم.
اصولاً تحول در سینمای
امریکا از نظام کارخانههای رویاسازی به سیستم موسوم به «هالیوود جدید» و
حتی تحولات کوچکتر عموماً ناشی از چند عامل زیر بوده است.
اول: تحولات اجتماعی مثل
ماجرای واترگیت، کشتار ایالت کنت، شکست عملی در جنگ ویتنام، سقوط نیکسون و... که
عواملی بودند که نهایتاً تاثیر زیادی بر جریان هنر تصاویر متحرک گذاشتند.
دوم: تحولات مرتبط با
فناوری و نوآوریهای صنعتی، چه در هنگام ورود تلویزیون، نمایش خانگی (HBO)
و... چه در دهه 1990 و بعد از آن که انقلاب یارانهای موجب تحول اساسی در جلوههای
ویژه و CGI
شد.
سوم: تحول در هنرهای
دیگر مثل عبور از مدرنیته به دنیای پستمدرن که در هنرهایی چون معماری، نقاشی و
دیگر هنرها پدیدار شد و به نوبه خود هنر هفتم را نیز دچار دگرگونی کرد.
این عوامل خود به خود
تغییراتی در قوانین را به دنبال داشت. به عنوان مثال تغییر در نظام ردهبندی یا
حکم دادگاه در مورد رفع انحصار (موسوم به حکم پارامونت) و...1 این عوامل موجب
تغییر رفتار مخاطبان هنر هفتم و وجود بحرانهای اقتصادی دهههای 60 و 70 شدند. در
فاصله سالهای 1972 تا 1977 هزینه تولید فیلم در ایالات متحده رشدی به میزان
178درصد را به دنبال داشت و این به معنی تورمی در حد 4 برابر نرخ تورم عمومی بود.
این موارد موجب شدند تولید فیلم که در دهه 1940 تا 500 فیلم در سال هم رسیده بود
به پایینترین میزان یعنی 150 فیلم در سال رسید. از طرف دیگر کمپانیهای فیلمسازی
پس از شکست فیلم «دروازههای بهشت» (مایکل چمپینو) که باعث نابودی یونایتد آرتیستز
شد از سرمایهگذاری روی آثار بزرگ (بلاک باستر) دوری میکردند. روشن است که دستاندرکاران
هنر هفتم یا بهتر است بگوییم صنعت سینما با بروز هر یک از مشکلات فوق، راه چاره
جدیدی میاندیشیدند.
در همین دههها بود که
سر و کله گروه سینماگران مولف موسوم به برو بچههای سینما (Cinema
brat)
پیدا شد.
این جماعت سه گروه
بودند؛ گروه اول فارغالتحصیلان و تحصیلکردگان رشتههای سینمایی از دانشگاههای
مختلف کسانی همچون اسکورسیزی، فرانسیس فورد کاپولا، پل شریدر، جرج لوکاس و جان
میلیوس، برایان دی پالما و گروهی از مهاجران اروپایی همچون میلوش فورمن، رومن
پولانسکی، جان کاساوتیس و کن راسل که در سینمای هنری فعالیت کرده و امتحان خود را
پس داده بودند. اینها عموماً تاریخ سینما و اصول زیباییشناسی و تولید را به صورت
آکادمیک آموخته بودند. دسته دیگر پیتر باگدانویچ، ویلیام فریدکین و... کار خود را
با سینمای مستند شروع کرده بودند و بالاخره جمعی همچون سینماگر این شماره ما رابرت
آلتمن که از تلویزیون آمده بودند و کار با دوربین و ابزار سبک را آموخته بودند.
از طرف دیگر شرکتهایی
مثل آلاید آرتیستز و امریکن اینترنشنال پیکچرز (AIP) که به بازار فیلمهای
ارزان وارد شده بودند با کارگردانهایی همچون راجر کورمن با سست شدن مقررات سانسور
به ساختن فیلمهای رده X روی آوردند و قدرتمند شدند. میدانید که
راجر کورمن نقش مهمی در ساخت اولین اثر کارگردانهایی چون کاپولا، وودی آلن،
اسکورسیزی و آلتمن و دیگران داشت و دائماً به آنها لزوم سریع، سبک و ارزان کار
کردن را گوشزد میکرد.
جملهای مشهور از وینست
کنبی نقل کردهاند که در مورد این نسل از فیلمسازان گفته شده است: «... اینان با
چنان تعمقی نماهای خود را میچینند که گویی به جای ساختن فیلم در کار بنای طاق
نصرتهایی برای نجات بشریتاند...»
خلاقیت، استعداد و
سرزندگی هنری که در آثار این فیلمسازان بود، چیزی است که به همراه نهضتهای موج
نوی اروپا، موتور محرک سینما برای ورود به دهههای پایانی هزاره دوم و سالهای
آغازین هزاره سوم شد.
در مورد انواع فیلمسازی
مستقل میتوانید به مقاله «بزرگراهی که پیدا شد» (شماره 16) مراجعه کنید. در هر
صورت ذکر این نکته ضروری است که سینماگرانی چون آلتمن که به هر حال ضدهالیوود یا
به عبارت دقیقتر غیرهالیوودی هستند در دورانی قرار گرفتند که ضرورت تاریخی و
مکانی، آنها را به عنوان سینماگر مستقل روانه بازار کرد.
زندگی
و آثار رابرت آلتمن
آلتمن به تکروی، درهم
ریختن قواعد ژانر، استفاده از بداههپردازی عوامل و تجربهگرایی و تلاش در جهت درک
منحصر به فرد مخاطب از روایت سیال شهره بود.
رابرت برنارد آلتمن در
کانزاسسیتی و در روز 20 فوریه سال 1925 چشم به جهان گشود. خانوادهاش آلمانیتبار
بود و ریشههای ایرلندی و انگلیسی نیز در شجرهاش دیده میشود. مادرش هلن (نام
دوران دوشیزگی ماطهووس)، یکی از اعقاب مسافران کشتی Mayflower بود و از نبراسکا میآمد2 و پدرش برنارد کلمنت آلتمن یک بازاریاب نسبتاً پولدار بیمه بود
که قماربازی هم میکرد و از خانواده مرفهتری بود. آلتمن آلمانیتبار بود و نسب از
ایرلندیها و انگلیسیها میبرد. جد پدری او فرانک آلتمن نام خانوادگی را از
آلتمان (آلمانی) به آلتمن (انگلیسی) تغییر داد. آلتمن در خانوادهای کاتولیک پرورش
یافت. ولی وقتی بزرگتر شد اجرای مراسم مذهبی را ادامه نداد. هر چند او را در هر
صورت به عنوان کارگردان کاتولیک میشناسند.
در مدرسه یسوعی (یک شاخه
مسیحی) تحصیل کرد و دوره دبیرستان را در راک هارت گذراند. بعد از کانزاسسیتی به
لگزینگتون میسوری رفت و از آکادمی نظامی ونت ورث در سال 1943 فارغالتحصیل شد. در
همان سال و در 18 سالگی به نیروی هوایی ارتش پیوست و در زمان جنگ جهانی دوم حداقل
50 ماموریت جنگی به عنوان خدمه هواپیمای ب-24 در عملیاتهای بمباران هوایی انجام
داد.
در سال 1946 وقتی مرخص
شد به کالیفرنیا رفت. مدتی در یک کمپانی تبلیغاتی کار کرد. در همین دوران بود که
هنر هفتم را به عنوان راه آینده انتخاب کرد. حین انجام کارهای کوچک بازیگری
فیلمنامهای نوشت که توانست آن را به آر کی اُ بفروشد. این فیلم با عنوان محافظ در
سال 1948 ساخته شد. با توجه به جایگاه کمپانی آر کی اُ که یکی از شش، هفت غول
سینمایی در آن زمان بود آلتمن از این موفقیت سر شوق آمد و برای ادامه کار سینمایی
به نیویورک رفت. در آنجا سعی کرد به عنوان نویسنده سینمایی مشغول کار شود. با کمی
موفقیت در سال 1949 به کانزاسسیتی بازگشت و در آنجا به عنوان کارگردان و نویسنده
فیلمهای صنعتی برای شرکت کالوین مشغول به کار شد. جالب است بدانید که بعدها در
فوریه سال 2012 یکی از فیلمهای قدیمی به نام «فوتبال مدرن» (1951) که توسط آلتمن
کارگردانی شده بود توسط گری هاگینس پیدا شد.
تا سال 1956 که برای
کارگردانی اولین فیلم بلند خود اقدام کرد، توانست حدود 56 فیلم صنعتی و مستند
کارگردانی کند.
اولین فیلم بلند او که
در کانزاسسیتی ساخته شد در مورد خلافکاریهای جوانان بود با نام «خلافکار» و با
بودجهای 60 هزار دلاری ساخته شد. کمپانی یونایتد آرتیستز این فیلم را به مبلغ 150
هزار دلار خرید و در سال 1957 اکران شد. ذکر این نکته بد نیست که دستیار آلتمن در
این فیلم رضا بدیعی بود. فیلم در اکران توانست به فروش یک میلیون دلار دست پیدا
کند. در این اثر که جزو آثار نوجوانان عامهپسند (Exploitation)3 قرار میگیرد بنیان
کارهای بعدی آلتمن از قبیل دیالوگهای طبیعی و بیقید و بند مخصوص او گذاشته شده
است.
با این موفقیت آلتمن باز
هم از کانزاسسیتی به کالیفرنیا نقل مکان کرد و در آنجا به عنوان همکار در
کارگردانی فیلم «داستان جیمز دین» (1957) که یک مستند درباره هنرپیشه فقید بود،
مشارکت کرد.
کار بعدی آلتمن که
دیگر در لسآنجلس سکنی گزیده بود، کارگردانی چند قسمت از مجموعه «آلفرد هیچکاک
تقدیم میکند» برای تلویزیون بود که توسط خود هیچکاک به او پیشنهاد شد.
در سالهای 1958 تا 1964
و همزمان با مجموعه فوق، آلتمن نویسندگی و کارگردانی چند سریال و مجموعه معروف دیگر
را برای تلویزیون بر عهده گرفت. از جمله ایستگاه اتوبوس، مبارزه و بونانزا. در این
دوران آلتمن کار بر روی موسیقی را هم که مورد علاقهاش بود ادامه میداد و ترانه
کشتی سیاه که اجرای آن توسط جان آندرسون انجام گرفت از این جمله بود.
دوران کار در تلویزیون
نتایج زیر را برای آلتمن به همراه داشت: تجربه و ممارست در استفاده از شیوه روایی
ویژه آلتمن، او را قادر ساخت تا با بسط مختصات و توسعه مشخصههای آن، استفاده عملی
از این شیوه را به عنوان شگرد خود ممکن سازد.
از طرف دیگر کار با
ابزارهای سبک در زمان مشخص و با بودجه محدود مهارتهای لازم را برای مدیریت پروژههای
سینمایی در او پدید آورد.
در دوران کار در
تلویزیون در عین حال او به دفعات به دلیل تعارض با شیوههای تولید هالیوودی و
اصرار بر گنجاندن پیامهای سیاسی و ضدجنگ در کارها، از پروژهها کنار گذاشته میشد
و مجدداً به دلیل تواناییهایی که کسب کرده بود به سراغش میآمدند.
باید گفت هر بار جدال
رابرت آلتمن با تهیهکنندگان و مسوولان پروژه در تلویزیون، نهایتاً با بازگشت او
به عنوان یک کارگردان سریع و ارزان موجب تحکیم جایگاه او میشد. این امر به همراه
تجربهگر بودن او، رشد کیفی آثار و مهارت بیشترش در کارگردانی را به دنبال داشت.
در سالهای قبل از 1970 و قبل از آنکه که آلتمن به ساختن فیلم مشهور خود یعنی «مش»
بپردازد، دو فیلم «شمارش معکوس» (1968) و «آن روز سرد در پارک» (1969) را نیز
کارگردانی کرد که تقریباً از هیچ نظری نتوانستند توفیقی برای او به دست بیاورند.
اواخر سال 1969 فیلمنامه
«مش» را برای وارنر نوشت4 که
ساخت آن مورد موافقت قرار گرفت. «مش» (1970) یک کمدی سنتشکن با پسزمینه یک
بیمارستان سیار ارتشی در جریان جنگ است. «مش» اولین فیلم مهم آلتمن و سرآغاز
موفقیتهای او بود. مش در وهله اول میتوانست به مثابه یک کمدی پوچانگار (ابزورد)
و نکتهپران دیده شود ولی توانست معیار جدیدی از ترکیب خشونت و فکاهه و حتی بیرحمی
را در سینما خلق کند.
فیلم بعدی آلتمن که جزو
فیلمهای منحصر به فرد اوست بروستر مک کلود گامی در حوزه طنز اجتماعی است.
استفاده از عدسی باز،
ترکیببندیهای بدیع یا بهتر است بگوییم غریب و تداخل گفتوگوها از همان فیلم مش
در کارهای آلتمن به عنوان یک امضا تلقی شد.
یک سال بعد «مککیب و
خانم میلر» (1971) ساخته شد که پس از جا افتادن آلتمن و شناخته شدن سبک او خیلی
بیشتر گل کرد.
«تصاویر» (اوهام)
(1972) تجربه ناموفقی در نمایش ذهن یک بیمار بود، ولی در سال 1973 آلتمن
«وداع طولانی» را روانه اکران کرد. فیلمی که آلتمن در آن توانسته بود به زبان خاص
سینمای خود دست پیدا کند. این اثر اقتباسی آزاد از رمان ریموند چندلر است. بعدها
برادران کوئن در فیلم لوبوفسکی بزرگ جانمایه این فیلم را که خودشیفتگی (نارسیسیسم)
است گرفتند و فیلم آلتمن را الگوی فیلم خود قرار دادند.
فیلمبرداری ویلمس
زیگموند در این فیلم یکی از امتیازات فیلم محسوب میشود. استفاده از عدسی باز و
زوم تله فتو در فیلم دقیقاً در خدمت درونمایه قرار دارند بر اساس رمانی از ادوارد
آندرسون که قبلاً هم توسط نیکلاس ری در سال 1949 دستمایه فیلم قرار گرفته بود.
فیلمهای بعدی آلتمن مثل
«دزدانی مانند ما» (1974) با درونمایهای کم و بیش مشابه «بانی و کلاید»،
«کالیفرنیا نصف به نصف» (1974) که فیلمی است با صدای هشت باندی بیسیم و درونمایه
آن قمار حرفهای است او را به سوی ساخت یکی از مهمترین آثار سینمای امریکا یعنی
نشویل (1975) برد. فیلمی که در آن آلتمن صریحاً درباره جامعه امریکا اظهار نظر
کرده است. پائولین کیل منتقد مشهور که یکی از ستایشگران آلتمن است نشویل را یک موزیکال
محلی-غربی، مستندی درباره شهر نشویل و زندگی امریکایی و یک میهمانی آلتمنی میداند.
ولی در واقع نشویل درباره وضعیت سرگرمیسازی در امریکاست که با هدف لاپوشانی بیرحمیهای
دهه 1960 و خسارات ناشی از جنگ ویتنام و سیاستهای غلط امریکا مردم امریکا را به
فراموشی دعوت میکند.
نشویل محل برخوردهای
مختلف عقیدتی شد. فیلم که نسخههای راف کات شش تا هشتساعته دارد، نسخه چهار ساعتهاش
یک بار پخش شد و نهایتاً به 161 دقیقه کاهش یافت، نسخه کوتاهشدهای از آن از
تلویزیون پخش شد و حتی قرار بود به صورت مجموعه تلویزیونی درآید. نشویل به
عنوان هدیه آلتمن در جشن دویستمن سالگرد استقلال امریکا طرح شد.
فیلم با هزینه 2/1
میلیون دلار ساخته شد و نسخه حدوداً سهساعته نمایش دادهشده آن جمعاً 8/8
میلیون دلار بازگرداند ولی به عنوان یک شکست تجاری تلقی و مشهور شد.
به هر حال آلتمن به
تولید فیلمهای خود ادامه داد.
«بوفالو بیل و سرخپوستها»
(1976) با همان درونمایه «نشویل» و «سه زن» (1977) با درونمایهای در قلمرو رویاها
آثار بعدی آلتمن بودند.
در 30 سال آخر هزاره دوم
آلتمن با آثار خود به عنوان یک سینماگر نوآور و گستاخ شناخته شد. از «مش» تا رویای
«سه زن»، آلتمن فیلم به فیلم رشد میکرد ولی درست پس از «سه زن» منتقدان از او روی
گرداندند. فیلمهای نظیر «یک عروسی» (1987) با سردی و انتقاد بیرحمانه روبهرو
شدند.
پس از آن او فیلمهای س
لامت ی (Healt H) (1980) و «پاپای» (1980) را ساخت که با وجود آنکه منتقدان در زمان اکران
آنها را بیرحمانه کوبیدند ولی بعدها به عنوان دو اثر اصیل از سینمای آلتمن شناخته
شدند. آلتمن سپس به تئاتر روی آورد و پس از به فیلم برگرداندن چند اثر نمایشی دو
فیلم ویدئویی برای نمایش خانگی (HBO) تولید کرد.
«تکریم محرمانه» (1984)
و «رخشویخانه» (1985) آثار دورانی که در دانشگاه میشیگان استاد میهمان بود و آثاری
برای شبکه نمایش خانگی، آثاری برای تلویزیون و تئاتر کارهای مختلف آلتمن در دهه
1980 بودند. در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 90 آلتمن با آثاری چون «بازیگرز
(1992) و «راههای میانبر» (یا برشهای کوتاه 1993) که اقتباسی از رمان ریموند
کارور بود مجدداً بر سر زبانها افتاد. این فیلم را نشویل دهه 90 آلتمن میدانند.
فیلمی با طنز و کاراکترهای فراوان و مشخصههای دیگر آلتمن.
آلتمن پس از مش, کمپانی
مستقل خود را با نام لایونزگیت تاسیس کرد. تعدادی از فیلمهای او از جمله سه زن
(1977), یک عروسی و کوئینتت در این کمپانی ساخته شدهاند. توجه خوانندگان را به
این نکته جلب میکنیم که بعدها یک کمپانی امریکایی- کانادایی با همین نام تاسیس شد
که نباید با کمپانی آلتمن اشتباه گرفته شود.
لایونزگیت در سال 1981
فروخته شد.
هر قدر فیلمهای دهه
1980 آلتمن مورد بیمهری قرار گرفتند, در دهه 1990 با برخورد مثبت منتقدان روبهرو
شد.
در سال 2001 آلتمن،
«گاسفورد پارک» را ساخت. فیلمی پرجمعیت که ماجرای آن در یک قصر رمزآلود انگلیسی میگذرد.
فیلم نامزد بهترین کارگردانی, بهترین فیلم و فیلمنامه و چند شاخه دیگر شد و
نهایتاً جایزه بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را از آن خود کرد.
فیلمهای آخر آلتمن دیگر
مشکلات جدل او با تهیهکنندگان و دخالت کمپانیها را به همراه نداشت و نهایتاً در
سال 2006 آکادمی علوم و هنرهای تصویری, اسکار مربوط به یک عمر دستاورد هنری را به
آلتمن داد. هنگام دریافت جایزه آلتمن فاش کرد که 10 سال قبل عمل پیوند قلب انجام
داده و سالهاست که با قلب پیوندی به زندگی ادامه میدهد. و سپس به کنایه گفت که
شاید آکادمی پیش از موعد برای دادن جایزه دستاورد یک عمر فعالیت دست به کار شده,
چرا که او هنوز حداقل چهار دهه دیگر فعال خواهد بود. آلتمن سپس به صورت جدی گفت:
«عشق به فیلمسازی در من نگرشی متفاوت به جهان را بخشید.»
به هر حال آلتمن
با دیدگاههای رادیکال و سخنان نیشدارش در مورد هالیوود و برخی از زمامداران
امریکا (مثل جرج بوش) سبب شده بود که کارگزاران هالیوود چندان روی خوشی به او و
فیلمهایش نشان ندهند و از طرف دیگر با توجه به مهارت و سرعت او در به اتمام
رساندن پروژهها با هزینه پایین, هر بار باز به سراغش میآمدند. و در مورد اسکار
هم به هر حال جایزه را به او دادند.
سینمای
آلتمن
آلتمن 33 فیلم برای
سینمای امریکا ساخت و شاید مهمترین سینماگر دوران مدرن, و سینمای دهه 1970 سینمای
امریکا باشد. موضوع سینمای آلتمن به عنوان فیلمساز دوران مدرنیته, جامعه امریکا و
خود هالیوود است. داستانهای آلتمن به جای داشتن پیرنگ پیچیده بر خردهروایتهایی
که درهم تنیده میشوند و خصوصاً دیالوگهایی که تکرارشونده, شلوغ و درهم هستند
استوار است. نمایش بینظمی فلسفی حاکم بر جامعه و نقد آن که شاید مهمترین مشخصه
گروهی از سینماگران دهه 1970 (فاسبیندر را از شماره قبل به یاد بیاورید) است موجب
شده دستهبندی ویژگی آثار او را امکانپذیر و آسان سازد.
بهطور کلی تداخل گفتوگوها,
استفاده نوآورانه از صدا, کنایههای نیشدار, تجمل و پیچیدگی بصری قابها و استفاده
زیرکانه از تواناییهای بازیگران سرفصلهای مشخص سبک آلتمن هستند.
در دهه 1980 که سینمای
تجربی و هنری آلتمن در رقابت با آروارهها, راکی, جنگ ستارگان و سوپرمن در گیشهها
با سردی روبهرو شد و آلتمن را تا فروش داراییها از جمله کمپانی لایونزگیت پیش
برد, در عین حال حمله بیرحمانه به آلتمن مد روز شد و از جمله گروهی ویژگیهای
سبکی و جمعی محتوای مقالهوار فیلمهای آلتمن را به عنوان وجه غالب کارهای او مورد
نکوهش قرار دادند, خیلی زود بر همه ثابت شد که سبک و محتوا در کارهای این هنرمند
چنان درهم تنیده شده که به راحتی قابل تفکیک نیست.
با آثار دهه 1990 و بعد
از آن آلتمن ثابت کرد که نگاه او به جامعه امریکا و هالیوود در بافت آثارش انعکاس
یافته و کنایهها صرفاً نکتهپرانی نیست و ویژگیهای سبکی کار او که ناشی از تجربه
و ممارست است در خدمت مفاهیم هستند.
سبک روایی نظمگریز و
خطوط چندگانه پیرنگ در آثار آلتمن برخلاف آثار تجاری, مخاطب را به تفکر و تعمق در
یافتههایش وامیدارد. دیالوگهای درهم تنیده و چینش سکانسها همه در خدمت این
ویژگی قرار دارند.
در فیلمنامه، آلتمن از
انتخاب پیرنگ پیچیده دوری و تلاش میکرد تا روابط لایههای مختلف و اقشار متنوع
مردم را با دیالوگها و خردهروایتها پیش روی مخاطب قرار دهد. در نتیجه بخش
مهمی از اثر او تحت تاثیر نوار صدا و موسیقی فیلم بود. روی هم افتادن گفتوگوها و
استفاده دقیق از موسیقی در این راستا بود.
در فیلم نشویل اغلب
بازیگران که عموماً موزیسین بودند, ترانه و موسیقی مربوط به خود را مینوشتند و
آلتمن که خود توانایی آهنگسازی را داشت با راهبری آنها تلاش میکرد تا به واقعگرایی
دوران خود دست یابد. به همین دلیل بود که آلتمن با نویسندگان فیلمنامه,
همانند تهیهکنندگان مشکل داشت و درست بر عکس آن با هنرپیشگان آثار خود رابطه خیلی
خوبی داشت.
کنایههای نیشدار آلتمن
که از طنز زهرآگین و کمدی نافذ و زاییده نگاه آلتمن به جامعه امریکا و مناسبات
حاکم بر هالیوود بود بخش جدانشدنی از ویژگیهای آثار این یاغی سینمای امریکا
هستند.
تجمل و پیچیدگی بصری
(زیبایی تابلوگونه) قابهای آثار آلتمن که گاه شکوه اپرایی را به یاد میآورد,
ناشی از استفاده دقیق او از ترکیبات رنگ و طراحی هوشمندانه صحنه و لباس و در عین
حال کاربرد زیرکانه عدسی باز و زوم تلهفتو است.
در مورد بازیگران باید
گفت کار آلتمن با بازیگران در آن زمان کاملاً نوآورانه محسوب میشد او از آنها میخواست
تا با بداههپردازی نقش خود را با تمام توان بازی کنند و این امر غیر از رضایت و
شادی بازیگران خلاق, کیفیتی در آثار آلتمن پدید میآورد که درک سیاسی را در
مخاطبان مختلف خلق میکرد.
صحنههای پرجمعیت در
پرده عریض و استفاده از لنز زوم و دوربینی که مدام در حرکت است, نمونهبرداری
شورانگیزی از اجتماعی بود که آلتمن با شوق فراوان در تلاش بود تا آنچه را که با
نگاه تجربهگر و دقیق خود دیده است, بر پرده نقرهای خلق کند.
آلتمن به رغم دغدغههایش,
در سراسر دوران فعالیت سینمای خود موفق شد صادقانهترین آثار روشنفکرانه را درباره
جامعه امریکا (شاید پس از ارسن ولز) عرضه کند.
در پایان جملهای از گری
ارنلد را برایتان نقل میکنیم: «آلتمن در هنگام بازنشستگی تنها فیلمساز امریکایی
نسل خود خواهد بود که به اندازهی کارگردانهای دوران طلایی هالیوود فیلم مهم
ساخته است.»
فیلمشناسی
سینمایی (کارگردان)
«همدم مرغزارهای وطن»
(2006), «کمپانی» (2004), «گاسفورد پارک» (2001), «دکتر تی و زن» (2000), «بیسکویت
شانس» (1999), «مرد زنجبیلی» (1998), «کانزاس سیتی» (1996), «آماده بردن» (پوشیدن)
(1994), «راههای میانبر» (1993), «بازیگر» (1992), «وینست و تئو» (1990), «آن
سوی معالجه» (1987), «اُو سی اند استیگز» (1985), «دیوانه برای عشق» (1985),
«افتخار محرمانه» (1984), «روزنامهنگاران» (1983), «برگرد به خاطر 5 دلار و 10
سنت جیمی دین, جیمی دین» (1982), «پاپای» (1980), «س لامت ی» (Healt H) (1980), «زوج کامل» (1979), «کوئینتت» (5 نوازی) (1979), «یک عروسی»
(1978), «سه زن» (1977), «بوفالو بیل و سرخپوستها» (1976), «نشویل» (1975),
«انشعاب کالیفرنیا» (1974), «دزدانی مثل ما» (1974), «خداحافظی طولانی» (وداع
طولانی) (1973), «تصاویر» (اوهام) (1972), «مککیب و خانم میلر» (1971), «بروستر
مک کلود» (1970), «مش» (1970), «آن روز سرد در پارک» (1969), «شمارش معکوس»
(1967), «خلافکار» (1957)
منابع:
1- مقدمه بر هالیوود
جدید، نوشته جف کینگ، ترجمه محمد شهبا
2- رویای امریکایی،
نوشته میشل سیوتا، ترجمه نادر تکمیلهمایون
3- فصلنامه سینما و
ادبیات، شمارههای 36, 32, 28, 25, 19, 16, 12, 8, 4, 2
4- تاریخ سینمای جهان،
نوشته دیوید ای کوک، ترجمه هوشنگ آزادیور، جلد دوم
پینوشتها:
1- همانطور که قانون
موسوم به 1953 در فرانسه که به موجب آن یارانهها به فیلم اولیها تعلق میگرفت،
باعث نهضت موج نو در سینمای فرانسه شد.
2- لغت Mayflower (حروف ایتالیک) نام کشتیای است که در سال 1620 زائران و مسافرانی
را از اروپا به امریکا یا در حقیقت دنیای نو آورد. این لغت اگر با حروف کوچک نوشته
شود، گل خنچه را میرساند. از این لغت با حروف کوچک برای گلهایی که در امریکا و
انگلستان در ماه مه شکوفه میکنند به صورت نمادین نیز استفاده میشود.
3- فیلمهای موسوم به Exploitation, عموماً فیلمهای کمهزینهای هستند که با هدف سود اقتصادی و با
استفاده از یک موضوع مورد توجه روز عامهپسند ساخته میشوند. در زبان فارسی ترجمه
(بهرهکش) را نیز به این فیلمها اطلاق کردهاند. توجه داریم که این دستهبندی به
فرم خاص فیلم مرتبط نیست و صرفاً کاربردی است.
4- نام فیلم در حقیقت مش
یا در زبان انگلیسی M.A.S.H است که اختصاری از Mobile
Army Surgical Hospital به معنی بیمارستان جراحی سیار نظامی است.
سوتیتر:
آلتمن
به تکروی در هم ریختن قواعد ژانر استفاده از بداههپردازی عوامل و تجربهگرایی و
تلاش در جهت درک منحصر به فرد مخاطب از روایت سیال شهره بود.
کنایههای
نیشدار آلتمن که از طنز زهرآگین و کمدی نافذ و زاییده نگاه آلتمن به جامعه امریکا
و مناسبات حاکم بر هالیوود بود بخش جدانشدنی از ویژگیهای آثار این یاغی سینمای
امریکا هستند.
تجمل
و پیچیدگی بصری (زیبای تابلوگونه) قابهای آثار آلتمن که گاه شکوه اپرایی را به
یاد میآورد, ناشی از استفاده دقیق او از ترکیبات رنگ و طراحی هوشمندانه صحنه و
لباس و در عین حال کاربرد زیرکانه عدسی باز و زوم تله فتو است.
این مطلب در چارچوب
همکاری انسان شناسی و فرهنگ و مجله سینما و ادبیات منتشر می شود.
همایون خسرویدهکردی