آموزش سینما

آموزش فیلمسازی و فیلمنامه نویسی و عکاسی

آموزش سینما

آموزش فیلمسازی و فیلمنامه نویسی و عکاسی

آموزش سینما

این وبلاگ برای علاقه مندان به هنر فیلمسازی و عکاسی و فیلمنامه نویسی ایجاد شده است .

هدف این وبلاگ باز نشر مطالب سینمایی و هنری میباشد.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینمای داستانی» ثبت شده است

مروری برمهمترین منابع مطالعات سینمایی در ایران           

مقدمه
این نوشته برآن است تا مروری بر مهمترین منابعی داشته باشد که در مورد سینما به زبان فارسی چه به صورت ترجمه و چه تالیف  نگارش یافته است و بدیهی است که با توجه گسترش نشر کتاب و مخاطب و افزایش گرایش به تالیف و ترجمه  پس از انقلاب – با توجه به رشد جمعیت و پیشرفت های بدیهی جهانی

مقدمه
این نوشته برآن است تا مروری بر مهمترین منابعی داشته باشد که در مورد سینما به زبان فارسی چه به صورت ترجمه و چه تالیف  نگارش یافته است و بدیهی است که با توجه گسترش نشر کتاب و مخاطب و افزایش گرایش به تالیف و ترجمه  پس از انقلاب – با توجه به رشد جمعیت و پیشرفت های بدیهی جهانی،  تمرکز بیشتری بر این دوره خواهد بود. از سوی دیگر می دانیم که اساسی ترین کتاب های فارسی ترجمه ها هستند. و تالیفات نه حول و حوش تئوری ها که گرداگرد مسایل مربوط به سینمای ایران نوشته شده اند، بنابراین مورد مطالعه نیز مجموعه کتاب های فارسی شامل ترجمه و تالیف خواهد بود. در اینجا تلاش خواهد شد تا ضمن به دست دادن یک طبقه بندی موضوعی منابع فارسی  به معرفی منابعی مهمی پرداخته شود که سواد سینمایی فارسی را در ایران به خود اختصاص داده اند. علاوه بر آن منابعی نیز وجود دارند که بدون این که دقیقا در حیطه ی سینما نوشته شده باشند در بررسی ما وارد شده اند چرا که به سینما بسیار مربوط می بوده اند.  

یک دسته بندی اولیه
مجموعه منابع مطالعاتی سینمایی در ایران بر دو بخش ترجمه و تالیف کتاب ها و مطبوعات ادواری قابل تقسیم بندی هستند.کتاب ها یا تالیف هستند و یا ترجمه. مطبوعات ادواری نیز مشتمل بر مطالب تالیفی و ترجمه هستند. مطالب مربوط به سینمای ایران جز مواردی تالیف هستند و مطالب نظری و مرتبط با سینمای جهان هم ترجمه و هم تالیف ها را در بر می گیرند.

مقولات موجود در دسته بندی ها
مقولات مود بحث در منابع نیز شامل دو شکل اساسی از سینما یعنی سینمای داستانی  و مستند می شوند. سینمای انیمیشن را نیز در شکل داستانی گنجانده ایم چرا که به طور مستقل ادبیات مفصلی ندارد. مقولات مورد بحث هر دو نوع سینمای بلند و کوتاه را پوشش می دهند.

آموزش فیلمسازی و مبانی سینما
پایه ترین و ابتدایی ترین مقوله در ادبیات سینمایی ایران کتاب هایی است که به نیت آموزش برای فراگیری فنون فیلم سازی تالیف و یا ترجمه شده اند. نکته ی جالب این که تعداد محدودی کتاب در سینمای ایران با این هدف وجود دارد. این کتاب ها با توجه به تغییرات به وجود آمده در صنعت و شیوه ی ساخت فیلم زود از دور خارج می شوند.کتاب های فیلم و کارگردان (لیونستگن،1342) و سینمای آماتور در ده درس (تارنو،1356)  روش فیلم سازی آسان (جاوید،چاپ جدید 1380) اکنون بسیار ابتدایی و کهنه به نظر می رسند. تا سال های 1380 کتابی جدی در این زمینه پدید نمی آید در حالی که کتاب های پیشین نیز تاریخ مصرفشان سر آمده است. در این سال ها کتاب مبانی فیلم سازی  (شاه حسینی،1383) و ترجمه ای با عنوان پشت دوربین:فیلمسازی به زبان ساده (آرنود، 1384) منتشر می شود .
کتاب های مربوط به مبانی فیلم سازی به شکلی تخصصی تر در ترجمه هایی دیده می شود که در سال های 1370 به بعد به منتشر شده اند. به روز ترین کتاب ها یی که اصول و مبانی کارگردانی را با جزئیات بیان کرده اندکتاب نما به نما (کاتز 1376 و 1384) در دو جلد  و چگونه کارگردانی کنیم (آریخن، 1375) هستند.
شناخت سینما (جانتی،1369) عناصر تشکیل دهنده ی فیلم را با معرفی مفاهیم اولیه ی آن بررسی    می کند. عناصر تشکیل دهنده ی تصویر، نما و حرکت، تدوین، صدا و نیز نیم نگاهی به سبک شناسی و تئوری های سینمایی در حد ساده این کتاب پایه را تشکیل داده اند.

عناصر سینما،درباره ی تئوری تاثیر زیباشناسی سینمایی (شارف،1371) نکات کلیدی تری را برای ساخت یک فیلم  تحلیل کرده و روش های دکوپاژ و نکات اساسی را در این مورد طرح می کند. این کتاب فقط به معرفی تکنیک ها نمی پردازد بلکه ویژگی بارز آن این است که تاثیرات این تکنیک ها را نیز مورد بررسی قرار می دهد.
 
تدوین فیلم از مواردی است ادبیات علمی فارسی را کمتر از حد لازم داراست و جز در اشارات جسته و گریخته و یا در سطوح کاملا نظری و بیشتر در مبحث شکل گرایی، جای زیادی از آن به عنوان یک فن یاد نشده است. فن تدوین فیلم (رایتس و همکار،1379) پس از یک نگاه تاریخی به تدوین با بررسی نمونه هایی به بیان اصول تدوین می پردازد. و تنها منبع موجود دیگر تدوین فیلم و ویدئو(کرینتدن،1385) است که بیش از کتاب قبلی وارد موارد فنی شده و کاربردی تر به نظر می رسد.

مبانی فیلمنامه نویسی
یکی از پایه های سینما که منابع فراوانی برای توضیح و آموزش فنون نگارش آن نوشته شده است فیلمنامه است. سوای بخش هایی مرتبط با فیلمنامه که در کتا ب های آموزش فیلم سازی وجود دارد کتاب هایی مستقل برای راهنمای مبتدیان برای فیلمنامه نویسی و شناخت عناصر فیلمنامه نوشته شده است. این کتاب ها البته به طور خاص یک شیوه ی کهن و پر کاربرد و کلاسیک فیلمنامه را مد نظر دارند و به فنون پر کاربردی که سال ها به عنوان روش دراماتیک فیلمنامه نویسی مطرح بوده توجه دارند. فن سناریو نویسی (ویل،1365) از اولین کتاب هایی است که در زمینه ی سناریو نویسی سینمایی ترجمه شده است. این منبع در زمینه ی همان ساختار دراماتیک کلاسیک نوشته شده و از تعاریف اولیه شروع کرده و به شخصیت پردازی و پردازش ماجرا پرداخته است.این کتاب وموارد مشابه مانند چگونه فیلمنامه بنویسیم  (فیلد،1362)، مسیر نگارش یک فیلمنامه و راهنمایی های کاربردی نگارش  را مطرح می سازند. سید فیلد پس از نگارش این کتاب و شرکت در سمینار ها و جمع آوری تجارب کلاس ها کتاب دیگری را تنظیم می کند که محور آن چه بنویسیم است و نه چگونه بنویسیم(فیلد،1374).از جمله تالیفات نویسندگان ایرانی در این زمینه مقدمه ای بر فیلمنامه نویسی(مکی،1366) است. این نوشته مجموعه دو جزوه ی درسی وی به عنوان یک مدرس دانشگاهی در زمینه ادبیات دراماتیک است. این کتاب فقط ورود به حیطه ی فیلمنامه نویسی است و حاوی آموزش های عملی در این زمینه نیست. خلق شخصیت های ماندگار (سیگر،1374)، پس از چگونه فیلمنامه را بازنویسی کنیم (سیگر،1374) که به رابطه ی شخصیت با داستان و ساختار می پردازد بر روند خلق کاراکترهای ماندگار و روابط میان آنها متمرکز است. راهنمای نگارش گفتگو (نوبل،1377) نیز به طور ویژه بر فنون و ملاحظاتی تکیه دارد که برای نوشتن دیالوگ های ویژه ی سینما با توجه به ادبیات دراماتیک سینمایی در نظر گرفته می شوند.   
بحث های کامل تر و نظری پیرامون فیلمنامه به صورت مجموعه مقالاتی توسط بنیاد سینمایی فارابی  به مناسبت بیست و سومین جشنواره ی فیلم فجر منتشر شده است. این مجموعه مقاله شامل بیست و چهار عنوان از نوشته های برترین نویسندگان سینمای جهان مانند بوردول، برانیگان، سواین ، دیمیتریک و دیگران است که با عنوان نوشتنن برای سینما در سال 1383 منتشر شده است.
ساختار اسطوره ای در فیلمنامه (وگلر،1386)، به شناسایی عناصر ساختاری مشترکی می پردازد که ریشه در اسطوره ها دارند.هدف کتاب شناخت این عناصر و کابرد آنها در نویسندگی است.
داستان (مک کی،1382) به ساختار و اصول فیلمنامه نویسی می پردازد و با بررسی ساختار فیلمنامه بر اصول طراحی داستان تاکید می ورزد.

تاریخ نگاری
منابع فارسی در حیطه ی تاریخ سینما یک دسته مربوط به تاریخ سینمای جهان و ترجمه و دسته ی دیگر مربوط به تاریخ سینمای ایران و ترجمه و تالیف هستند.تاریخ سینمای ایران توسط چند نویسنده به رشته ی تحریر در آمده است. کتاب های تاریخ سینمای ایران با رویکرد توصیفی نوشته شده اند و تاریخ سینما را به طور عام گزارش کرده اند. آخرین تاریخ نگاری سینمای ایران تاریخ سینمای ایران از آغاز تا 1357 (مهرابی و همکار،1383) و تاریخ سینمای ایران 1369-1385(امید،1384) بوده است. سال شمار ها و تاریخ های مختصر تری نیز توسط دیگران نوشته شده است که به شکلی زیر مجموعه ای از همین دو تاریخ نگاری به حساب می آید. در کتاب تاریخ سینما (بوردول و همکار، 1383) ذیل تاریخ نگاری سینمای جهان صفحه ای نیز به تاریخ سینمای ایران اختصاص داده شده است و کتاب تاریخ تحلیلی سینمای جهان (ناول اسمیت،1377) درفصلی از کتاب، به قلم حمید نفیسی به سینمای ایران پرداخته است. این دو کتاب اخیر نگاهی اجتماعی و منتقدانه به سینمای ایران دارند.
جدید ترین کتاب تاریخ سینمای جهان که تا این زمان در ایران ترجمه شده است تاریخ سینمای دیوید بوردول و کریستین تامسون  هست که با توجه به تخصص این دو نفر در سینما توانسته به تاریخ سینمای متفاوت و عمیق تبدیل شود. همچنین تاریخ تحلیلی سینما نوشته ی جفری ناول با رویکردی تحلیلی پا را از تاریخ نگاری صرف فراتر می گذارد. پیش از این مهم ترین منابع تاریخ سینما ی جهان در ایران ترجمه هایی از سه کتاب تاریخ سینمای هنری (گرگور و همکار، 1368)از آغاز تا دهه ی شصت، تاریخ سینما از آغاز تا 1970 (رود،1372 ) و تاریخ سینما (نایت،1349) ، بوده اند که حداکثر تا دهه ی هفتاد را بیشتر در بر نگرفته اند.  
سی.دبلیو.سرام به قصد پدید آوردن نظم از دل مقادیر عظیم اطلاعات تاریخی سینما و بیان دیرینه ی سینما تا بدو پیدایش آن دیرینه شناسی سینما (1384) را می نویسد. منبعی که بخش ناپیدایی از سینما را که همیشه به صورت مختصر در ابتدای تاریخ نگاری ها می آمده با موشکافی بازخوانی می کند.  
صد سال سیاست و سینما در ایران در کتاب تاریخ سیاسی سینمای ایران از سال 1280 تا 1380 (صدر،1381) به رشته ی تحریر در آمده است. این کتاب تاریخ سینمای ایران را از نقطه نظرتحلیل سیاسی مورد بررسی قرار می دهد و یک تاریخ نگاری صرف نیست و در برگیرنده ی  دوره ای است  از ورود دوربین به دربار ملوکانه تا دهه ی هشتاد که سینمای ایران هویتی خاص خود را پیدا کرده است.

نظریه ها و مباحث زیبا شناسی سینما
تئوری ها ی سینمایی و مباحث زیبا شناسی سینمایی حیطه ی مهمی است که از بدو پیدایش سینما  به آن پرداخته شده است. این نظریه ها به طور عمده به شکل گرایی ( فرمالیسم)، واقع گرایی             ( رئالیسم)، پدیدار شناسی فیلم، نشانه شناسی سینما، سبک شناسی مربوط می شوند. این نظریه ها تمام خاستگاه غیر ایرانی دارند و حاصل نوشته های متفکران دیگر کشور ها هستند.

نشانه شناسی سینما
نشانه شناسی سینما ریشه در نشانه شناسی سوسور(1913-1857) و پیرس(1914-1839) دارد. در مورد فیلم و نشانه شناسی، از یک سو نظریه های نشانه شناسی به صورت عام وجود دارد و از سوی دیگر نشانه شناسی فیلم مطرح است که بر بنیاد همان نظریه های پیشین است که در قالب تئوری های اساسی فیلم جای دارد. تاریخ بررسی نشانه شناسانه آثار به اوایل قرن بیستم بر می‌گردد. فردیناند دوسوسور در  دورة زبان شناسی عمومی که برای اولین بار در سال 1916 منتشر شد، وجود یک دانش عمومی از نشانه ها یا نشانه شناسی را مسلم فرض می کند که زبان شناسی می تواند فقط یک جزء آن باشد (بارت، 1370 ص 11).  بحث های نشانه شناسی بیشتر ترجمه ی آثار بارت و افرادی هستند که خارج از ایران در این باره نوشته اند. اخیرا با گرم تر شدن بازار ترجمه مبانی نشانه شناسی (چندلر،1387)  ترجمه شده و اندکی از کمبود منابع پایه ی نشانه شناسی را جبران کرده است. فرزان سجودی هم در کتاب نشانه شناسی کاربردی ( سجودی1383)، به صورت تالیف و با زبانی مناسب این مقوله را معرفی می کند و پس از معرفی نظریه های سوسور، پیرس و اکو و طرح انواع نشانه، به کاربرد آنها در رسانه ها اشاره می کند.
کریستین متز بنیانگذار نشانه شناسی سینماست.آرای وی در کتاب نشانه شناسی سینما ترجمه شده است. همچنین کتاب نشانه ها و معنا در سینما (وولن،1362) به عنوان معتبر ترین و پر طرفدارترین متن ویژه ی نشانه شناسی سینما به فارسی برگردانده شده است. یوری لوتمن هم در نشانه شناسی سینما نظریه ی عمومی نشانه ها در هنر را مورد بحث قرار داده است و شیوه ای را نشان می دهد که سینما با آن، نظام نشانه ای خود را ایجاد می کند( لوتمن،11:1370).
مجموعه مقالاتی از نشانه شناسان بزرگی چون اکو، متز، وولن و نویسندگان کایه دو سینما نیز در کتاب ساخت گرایی و نشانه شناسی سینما (نیکولز،1378) گرد آوری شده اند.
دو کتاب از بابک احمدی از نشانه های تصویری تا متن، به سوی نشانه شناسی ارتباط دیداری(1371) و ساختار تاویل متن از مهمترین و پر کاربردترین و عین حال قابل درک ترین کتاب های تالیفی هستند که به چاپ رسیده اند.احمدی با اتکا بر آرای پیشینیان و نقل از آنها به تجریه و تحلیل و دقت در موضوع می پردازد.
مبحث نشانه شناسی سینمایی و دیگر تئوری ها در کتاب های مختلف منتشر شده و نیز به کرات مورد اشاره قرار گرفته اند .

پدیدار شناسی سینما
پدیدار شناسی فیلم با اتکا بر نظریات آمده آیفره، هانری آژل، هوسرل و مرلوپونتی به وجود آمده است. این نظریه مقابل نشانه شناسی قرار می گیرد و مباحثی را به وجودآورده است. کتاب پدیدار شناسی سینما(کازبیه،1382) در سه فصل به بیان نظریه ی پدیدار شناسی، پدیدار شناسی و بازنمایی داستان و پدیدار شناسی و بازنمایی مستند می پردازد. پدیدار شناسی سینما ادبیات غنی به زبان فارسی ندارد و برخی مطالب ذیل معرفی نظریه ها در حد یک فصل کوچک در برخی کتاب هاآمده است.

نظریه ی شکل گرایی( فرمالیسم)
شکل گرایی در سینما با طرح نوشته ها و نظریات شکل گرایان روس که از ادبیات و شعر آن را وارد سینما کردند مطرح می گردد. رودولف آرنهایم، سرگئی آیزنشتاین، بلا بالاش و دیگران نظریه های شکل گرا در سینما را مطرح می سازند. نشر نظریات ایشان با ترجمه تالیفاتی از آنها و یا تحلیل آرای ایشان توسط دیگران در ایران صورت گرفته است. از اصلی ترین کتاب های مرتبط با این مقوله ترجمه ی نوشته های سرگئی آیزنشتاین فیلمساز و نظریه پرداز روسی است که سهم بزرگی در بیان شکل گرایی داشته است. این نوشته ها در کتابی با عنوان شکل فیلم (1369) توسط مولف گردآوری شده اند. در این کتاب نویسنده تلاشی برای یافتن ویژگی های سینما انجام می دهد. روش های مونتاژ که یکی علایق آیزنشتاین و ویژگی فیلمهای اوست، دیالکتیک و سینما و زبان فیلم عمده نکات مورد تاکید وی در این کتاب است. سال 1352، پیش از ترجمه ی این کتاب،کتاب دیگری از این نظریه پرداز با همین رویکردها تحت عنوان مفهوم فیلم ترجمه شده است.همچنین روش های عملی برای میزانسن، دکوپاژ  به شیوه ی تدریس کلاسی در کتاب درس های کارگردانی ایزنشتاین (نیژنی،1368).انعکاس یافته است.
آرنهایم یکی دیگر از افراد مهم در این حیطه است که فیلم و سینما را به محک ارزشیابی هنر های بصری به جای می آورد.کتاب او با نام  فیلم به عنوان هنر (آرنهایم،1355) ترجمه و منتشر شده است.
تئوری فیلم، خصوصیت و رشد هنری جدید (1376) نوشته ی بلا بالاش مجارستانی یکی از روشن ترین کتاب هایی است که تاکنون در مورد هنر سینما نوشته شده است و درست متباین با پیچیدگی روشنفکرانه ی آیزنشتاین و کلام مغلق اوست. با این حال او وآیزنشتاین هر دو به سمت هدف یکسانی می رفتند.
پس از طی سالیان و پیدایش نظریات مقابل شکل گرایی، شکل گرایان نوینی در اواخر قرن پدید آمدند که شکل فیلم را مورد تاکید قرار دادند. دیوید بوردول و کریستین تامسون در هنر سینما(1377)، در بخش دوم کتاب، شکل فیلم را به عنوان یک سیستم مورد بررسی قرار می دهد و روایت را به عنوان یک سیستم شکلی مطرح می سازند .بررسی میزانسن، و خصوصیات ویژه ی سینما توگراف و طرح مفصل مبحث تدوین با روابط شکلی از مهمترین رئوس مطالب نوشته ی اوست. ترجمه ی این کتاب هم به دلیل محتوای غنی و هم داشتن نویسندگان معتبر و صاحب نظر از منابع پر اهمیت ادبیات سینما به فارسی به حساب می آید.

نظریه ی واقع گرایی سینمایی
مقابل نظریه ی شکل گرا (فرمالیسم)، نظریه ی واقع گرا (رئالیسم) در فرانسه پدید می آید. رئالیسم از آغاز سینما، بحث زیباشناسی فیلم را تحت تاثیر قرار داده است(تیودور،77:1375). آندره بازن و زیگفرید کراکوئر آغازگر نظریه ی واقع گرایی در سینما بودند. سینما چیست؟ (بازن،1376) به شرح دیدگاه های وی در زمینه ی واقع گرایی سینما می پردازد.این کتاب مهمترین مقاله  ها ی بازن است که توسط خودش در سال 1957 جمع آوری شده است. بازن کمال سینما را درهنر واقعیت بودن (اندرو،227:1365)می دانست.

سبک شناسی سینما
سوررئالیسم، اکسپرسیونیسم، امپرسیونیسم و نئورئالیسم از جریانات سبکی تاثیر گذار بر روند فیلمسازی بوده اند و در مسیر خود به تولید آثار سینمایی قابل توجهی منجر شدند. منابع  زیادی پیرامون سبک شناسی سینما به فارسی یافت نمی شود. در هیچ مورد مجموعه آثار هدفمند و کاملی به چشم نمی خورد. با توجه به این که بیشتر این سبک ها در دیگر هنر ها نیز یافت می شود می توان منابع اصلی آشنایی با هر سبک را در هنر های دیگر نیز جست. سوررئالیسم سینمایی ریشه در آرای آندره برتون دارد و در عمق بیشتر از دادائیسم نشات می گیرد. از جمله منابع معرف این سبک گفتگویی است که باآندره برتون انجام شده و در آن سرگذشت سوررئالیسم  بیان گشته است(برتون،1388). دادا و سوررئالیسم (بیگزبی،1376) در مجمو عه ای درباره ی و سبک های ادبی و هنری جهان منتشر شده است و به شرح ویژگی های آنها می پردازد.
لوییس بونوئل بنیانگذار سینمای سوررئالیستی است.او با فیلم کوتاه سگ آندلسی آغازگر شیوه ی جدیدی در فیلمسازی است. نوشته های سوررئالیستی این فیلمساز در مجموعه ای به قلم خودش گرد آمده اند (بونوئل 1385). اکسپرسیونیسم در سال های پیش از جنگ جهانی دوم در سینما به وجود می آید.منشاء پیدایش آن آلمان بوده و در نقاشی پیش از سینما و در موسیقی پس از سینما وارد شده است. اکسپرسیونیسم آلمان و پیشگامان سینما (1370) تنها تالیفی است که در حال حاضر به این موضوع در سینما پرداخته است. در مورد نئورئالیسم هم کتاب نئورئالیسم و کارگردانان بزرگ ایتالیا(دلالی نیا و همکار،1377) در میان منابع سبک شناسی سینما یافت می شود.

تذکره ها و معرفی آثار
بخشی از کتاب های منتشره به ویژه در دو دهه ی گذشته به معرفی آثار و ویژگی های کاری فیلمسازان ایرانی و خارجی پرداخته اند. این تذکره نویسی ها در ایران به زندگی وآثار بهرام بیضایی  
(
عبدی،1383).ناصرتقوایی(حیدری،1382)،علی.حاتمی(حیدری،1379)،مسعودکیمیایی(قوکاسیان،1369)، عباس کیارستمی (کریمی.1365)، داریوش مهرجویی (زراعتی،1386)، فریدون گله           ( درستکار،1380)، از فیلمسازان قدیمی ایران و برخی فیلمسازان جدید اختصاص یافته است. از سویی  مولفان ایرانی معرفی آثار و زندگی برخی فیلمسازان غیر ایرانی را نیز در  برنامه ی کاری خود قرار دادند.
 
از علمی ترین و عمیق ترین نمونه های بررسی زندگی و آثار فیلمسازان غیر ایرانی دو تالیف از بابک احمدی است که به بررسی تحلیلی و زیباشناسانه ی آثار آندری تارکوفسکی کارگردان روسی تبار در کتاب امید بازیافته: سینمای آندری تارکوفسکی (احمدی،1387) و روبر برسون کارگردان فرانسوی در کتاب باد هر جا بخواهد می وزد (احمدی،1369) می پردازد. وی در این دو کتاب به ریشه یابی تفکرات این دو فیلمساز متفاوت و بررسی عناصر زیباشناسی تصویر و صدا در آثار آنها توجه دارد.
مجموعه نوشته ها و مقالات افراد مختلف پیرامون سینمای اینگمار برگمان فیلمساز سوئدی در مجموعه ای با عنوان اینگمار برگمان و سینمایش هزار توی رویا – حقیقت (فراستی،1376) منتشر شده است. این مجموعه به صورت هدفمند و به قصد نمایاندن این فیلمساز به عنوان یک متفکر دینی جمع آوری شده است.
رویکرد های تحلیلی و نه صرف وقایع نگاری و گزارش نویسی از ویژگی های مهم آثار موجود درباره ی فیلمسازان بزرگ است. بهترین این کتاب ها آنها یی هستند که به کاوش در آثار و تحلیل آنها می پردازند.استنلی کوبریک ادیسه در سینما ( برونتا،1382)،مجموعه نوشته هایی است که به قلم افراد مختلف در راستای تحلیل جنبه های مختلف آثار کوبریک گردآوری شده اند. نویسنده با ابراز علاقه ی ژرف به این فیلمساز بسیار تلاش می کند تا با مرور زندگی، فلسفه،آثار و موسیقی متن که یک ویژگی منحصر به فرد در آثار کوبریک است، به عمق معنایی آثار وی نفوذ کند.
سینمای اورسن ولز (مک براید،1374) مرور و بررسی اجمالی آثار فیلمساز کم نظیری است که از نوابغ سینمای امریکا به شمار می آید. سینمای مارتین اسکورسیزی (فریدمن،1378)گرایش های اصلی فکری این فیلمساز اجتماعی را با توجه به آثار وی بیان می کند و بر آن است تا اسکورسیزی را به عنوان یک مولف معرفی کند.
ژان رنوار فیلمساز فرانسوی در یک اتو بیوگرافی به وصف اشخاص و وقایعی می پردازد که او در رسیدن به اهدافش مدیون آنهاست. وی در نوشته ی خود هدفی مثل آوردن فهرست آثار خود و معرفی آنها را نداشته است(رنوار،1369).
هیچکاک همیشه استاد(فراستی،1371) شامل مجموعه نوشته های هنری جیمز، الکساندر استروک، رابین وود، تروفو، بازن و دیگران درباره ی جنبه های مختلف این فیلمساز شاخص سینمای امریکاست. این کتاب در  پنج بخش به طرح دیدگاه ها، نقد ها،گفتگو ها، مقاله شناسی آثار هیچکاک می پردازد. مجموعه مصاحبه های آلفرد هیچکاک با فرانسوا تروفو نیز در سینما به روایت هیچکاک (تروفو،1365) درج شده اند.این مجموعه به شرایط ساخت آثار هیچکاک، نگارش فیلمنامه های او، مسائل خاص کارگردانی او می پردازد.  
سینمای جان فورد (باگدانویچ،1369) ، به مرور آثار فیلمسازی می پردازد که بخشی از تاریخ آمریکا مدیون فیلمهایی است که او ساخته است. این کتاب ضمن ارائه ی یک فیلمشناسی مفصل از او همراه با مصاحبه ها و شرح پشت صحنه های او یک آشنایی عمومی و نه تحلیلی از او ارائه می دهد.
مجموعه مقالات از نویسندگان مختلف درباره ی فیلمساز پر جنجال آمریکا الیور استون با عنوان الیور استون؛یک نگاه (پایداری،1375) ترجمه شده است. این مقالات به این فیلمساز به عنوان یک پدیده ی مستقل از جریانات مرسوم هالیوود و معترض و چپ گرا نظر دارند و ویژگی های معنایی و زیبا شناسی آثار وی را مطرح می سازند.
علاوه بر نوشتن زندگی نامه و معرفی و بررسی آثار  فیلمسازان متعلق به سینمای داستانی که مواردی بیش از مورد هایی است که ذکر شد، برای مخاطبان خاص تر که نگاه عمقی تری به سینما دارند گاه معرفی فیلمسازان سینمای مستند جذاب تر است. احمد ضابطی جهرمی ، یکی از صاحبنظران سینمای مستند، دو کتاب در مورد دو فیلمساز مستند رومن کارمن (اسلاوین،بی تا) و الکساندر داوژنکو(ضابطی،1372) را ترجمه،اقتباس و تالیف کرده است.   

http://anthropology.ir/article/5571.html

سعید شاه حسینی

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۷ ، ۰۶:۰۵
hamed

1. بنا به روایت شاهپور شهبازی در کتاب «تئوری های فیلم نامه نویسی در سینمای داستانی»، قهرمان و ضدقهرمان سینمایی دو پاره ی جدا از هم و در تقابل با هم نیستند. انسان تنها زمانی چیزی را در دیگری می تواند ببیند و بخواند که در خویش دیده و خوانده باشد. ما چگونه می توانیم چیزی را در دیگری بخوانیم یا بشناسیم؟ هنگامی که یا مشابه آن چیز یا ضد آن را در خود به عنوان یک موجود انسانی داشته یا خوانده باشیم.

کریستینا کالاس معتقد است: «قهرمان غالباً وجوه نامناسب را در ضدقهرمان محکوم می کند و به مبارزه با آن برمی خیزد و دقیقاً به این دلیل که در شخصیت قهرمان آن وجوه پنهان موجود است در این موقعیت قرار می گیرد که آن ها را بشناسد، بفهمد و با آن از در مبارزه درآید». کالاس همچنین معتقد است: «هر شخصیت دارای یک بخش تاریک و یک بخش روشن است؛ یعنی خوب و بد. اگر انسان هردو وجه شخصیت را نشناسد، در سطح باقی می ماند». هنگامی که یک شخصیت خوب است وجوه بد شخصیت، بخش سایه ی وجود او را می سازند و هنگامی که بد است بخش های خوب، قسمت های تاریک وجودش را می سازند.

شاهپورشهبازی، سپس دو تیپ کارکرد شخصیتی در عملکردهای انسانی را مورد تأمل قرار می دهد: خودِ برنده و خودِ بازنده. سنتز و برایند این دو کارکرد شخصیتی، شخصیت خودِ خویشتن ساز است که تعیّنات خودِ بازنده و خودِ برنده را درونی می کند تا به کیفیت متفاوت خودِ خویشتن ساز برسد؛ یعنی رسیدن به مرحله ی باروری. شکل بیرونی خودِ برنده و خودِ بازنده متناسب با موقعیت اجتماعی فرد و جایگاه او در هرم اجتماعی قدرت تعیین می شود، اما شکل درونی قدرت منوط به موقعیت اجتماعی نیست، بلکه معلول روان شناسی فرد است.

زیرمجموعه ی دو عملکرد شخصیتی خودِ برنده و خودِ بازنده، که می تواند شامل شخصیت های درون گرا و برون گرا نیز باشد، شخصیت هایی هستند که یا اراده ی معطوف به قدرت دارند که عبارت اند از دیکتاتور(قدرت گرا)، حساب گر(کنترل کننده)، قاضی (انتقادگر)، قلدر(پرخاش گر) یا اراده ی معطوف به پذیرش قدرت دارند که به ترتیب شخصیت های ضعیف (حساس)، وابسته (نیازمند)، مردم گرا (ناتوان) و هوادار (پشتیبان) هستند.

هشت تیپ شخصیت قدرت گرا و قدرت پذیر دو ضلع یک قطب واحد هستند، بدین معنا که اگر تعیّن های هریک از این تیپ شخصیت ها را بگیریم یا به آن تعیّن بدهیم، به تیپ شخصیت متضاد آن خواهیم رسید. به طور مثال، اگر به شخصیت ضعیف (شخصیت ضعیف دوست دارد کنترل شود، دیده نشود، تحقیر و سرکوب شود، فرمان ببرد، بت داشته باشد، بپرستد و ...) تعیّن و ویژگی های شخصیت دیکتاتور را بدهیم (شخصیت دیکتاتور دوست دارد دیده شود، کنترل کند، تحقیر و سرکوب کند، فرمان بدهد، بت شود، پرستیده شود و...)، به شخصیت دیکتاتور خواهیم رسید و اگر تعیّن های شخصیت دیکتاتور را بگیریم، به شخصیت ضعیف خواهیم رسید.

بنا به روایت شاهپور شهبازی، غالباً قهرمان در آغاز پرده ی اول حتی اگر از نظر شغلی و خانوادگی جزء تیپ های موفق باشد در طیف خودِ بازنده قرار دارد و شغل و موقعیت مالی و خانوادگی تنها پوششی برای پنهان کردن این ویژگی است. در این موارد غالباً توانایی و قدرت قهرمان و ضدقهرمان برابر است، درحالی که ضعف آن ها متفاوت است. یعنی قهرمان در پرده ی اول در مقایسه با ضدقهرمان دارای ضعف های بیشتری است. توانایی و برابری قدرت یه این معنا نیست که آن ها مشابه یکدیگر هستند. قهرمان می تواند از نظر هوش قوی تر باشد و ضدقهرمان از نظر جسمی یا به عکس. مهم این است که این دو توانایی تقابل با یکدیگر را داشته باشند و به نوعی مکمل هم به نظر برسند. اجتماع این دو قدرت در قهرمان به معنای شکست ضدقهرمان و پایان فیلم نیز هست. به طور کلی این اصل از مدل ساده ای پیروی می کند، قهرمان در پرده ی اول از ضدقهرمان ضعیف تر است. در پرده ی دوم و گذر از آزمون ها به برابری قدرت با ضدقهرمان می رسد و در پرده ی سوم مبارزه ی نهایی میان دو قدرت برابر و مصادف با پیروزی قهرمان است. یعنی فرایند تغییر قهرمان با کارکرد خودِ بازنده به شخصیتی با کارکرد خودِ برنده و درنهایت خودِ خویشتن ساز دیدن فیلم را جذاب می کند. ضدقهرمان در این تحلیل سایه ی شخصیت قهرمان و نیم رخ آسیب پذیر او را مجسم می کند و تا زمانی که قهرمان با چشم باز این بخش از وجود خود را نبیند، نمی تواند به مرحله ی شخصیت خودِ خویشتن ساز نائل آید.

2. فیلم نامه ی «ویپلش» با سکانسی آغاز می شود که در آن، ترنس فلچر از اندرو نیمن می خواهد برای اینکه در کنسرواتور شفر قرار گیرد، درام بنوازد. از همین ابتدا فلچر را در جایگاه شخصیت برون گرا می بینیم که هر چهار ویژگی خودِ برنده را در خود جمع کرده است: او دیکتاتور،کنترل کننده، انتقادگر و پرخاش گر است. او به اندرو انتقاد می کند که چرا نواختنش را قطع می کند، در حالی که قطع نواختن در این وضعیت، تقریبا منطقی است. همچنین، بدون اینکه به اندرو چیزی بگوید، با لبخندی تمسخر آمیز بیرون می رود و سپس، تنها برای بردن کُتش یک لحظه بازمی گردد که تمام این کنش ها برای تحقیر اندرو است: فلچر یک خودِ برنده است در حالی که اندرو با واکنش های منفعلانه و هراس زده اش نسبت به کنش های فلچر،  خود را شخصیتی ضعیف می شناساند که نشان دهنده ی یک خودِ بازنده است. همچنین، وقتی فلچر از نیمن می خواهد تا سر ساعت 6 صبح، سر جلسه ی تمرین حاضر باشد، در حالی که تمرین ساعت 9 شروع می شود و اندی خواب آلوده مجبور می شود تا 9 صبح صبر کند و دم برنیاورد، باز هم خودِ برنده در مقابل خودِ بازنده نمود می یابد.  

پرده ی اول فیلم نامه شامل معرفی شخصیت های درون گرای اندرو و  برون گرای فلچر است. یکی از بهترین سکانس های این بخش، جایی است که فلچر متز را اخراج می کند، به جرم اینکه نمی داند در حال نواختن، خارج از نت است ( که به نظرش از خود نواختن خارج از نت بدتر است). در تمام این احوالات فلچر در حال نمایش دادن سرکوب و تحقیر، برای نیمن است. پرتاب اشیا به سمت نیمن و فریاد زدن سر او و دیگر افراد گروه، جلوه های دیگری از شخصیت برون گرای فلچر را به نمایش می گذارند که در پرده ی دوم بسط و گسترش می یابند. اما در حین پرده ی دوم، خودِ بازنده ی اندرو نیزآغاز به حرکت به سوی خودِ برنده می کند. برای حرکت نیمن از سمت خودِ بازنده بودن به سمت خودِ برنده شدن، ابتدا تغییراتی در ویژگی های درون گرایانه اش می بینیم: او به سوی نوعی خودویرانگری یا سرکوب خود پیش می رود اما این سرکوب، در حکم سرکوب خودِ بازنده اش است که مقدمه ی عزیمتش به سوی خودِ برنده ی اوست. به طور مشخص، سکانس تأثیرگذاری را می توان نام برد که در آن، نیمن تمام تلاش خود را می کند که هرچه سریع تر بنوازد. زخم شدن مکرر انگشت ها و در یخ فرو کردن آنها در کنار چهره ی خسته و آسیب خورده اش، همچنان شخصیت ضعیف او را می نمایاند اما این شخصیت ضعیف، عزم خود را جزم کرده تا به خودِ برنده تبدیل شود. پس آن قدر در برابر آسیب ها تاب می آورد تا سرانجام بتواند به سرعت مطلوب نواختنش دست پیدا کند. از سوی دیگر، فلچر نیز تمام تلاش خود را می کند تا در جایگاه خودِ برنده باقی بماند. او شیوه های خود را برای این منظور، مدام عوض می کند. مثلا در جایی از فیلم نامه جوری نشان می دهد که انگار می خواهد با نیمن صمیمی تر شود. او از نیمن، شغل پدر و مادرش را می پرسد و به او توصیه ی دوستانه ای می کند. اما سپس، از همان اطلاعاتی که در همین حین از نیمن گرفته سوء استفاده می کند. او معلم معمولی بودن پدر نیمن و ترک شدن نیمن توسط مادرش در کودکی را، نشانه هایی بر خودِ بازنده بودن نیمن می داند و بدین وسیله بار دیگر، او را سرکوب می کند. اما اگر بتوانیم اخراج شدن فلچر را به سبب خودکشیِ شان کیسی و بیرون رفتن مقطعی نیمن از کار موسیقی را نقطه عطف دوم فیلم قلمداد کنیم، این شباهت، دقیقا مؤید این نکته است که انگار نیمن/قهرمان و فلچر/ضد قهرمان دو روی سکه یا کامل کننده ی یکدیگرند. انگار فلچر همان سایه ی نیمن است که نیمن به آن نیاز دارد تا بتواند از مرحله ی خودِ بازنده بودن به مرحله ی خودِ خویشتن ساز بودن برسد. بنابراین، انگار تمام تلاش های دیوانه وار نیمن برای نواختن در تنهایی اش، با تمام فریادها و پرخاش های دیوانه وار فلچر برای آموزش دادن به نیمن، مشابه است. به عبارت دیگر، انگار فلچر، بخش برون گرای نیمن درون گراست. در نقطه ی اوج پرده ی آخر، این کشمکش میان خودِ برنده ی نیمن و خودِ بازنده اش به اوج خود می رسد: فلچر، دفترچه نت نیمن را برمی دارد تا برای آخرین بار بیشترین حد سرکوبی و تحقیر را نسبت به نیمن اعمال کند، اما نیمن از آغوش پدر بازنده اش بازمی گردد تا این بار، برنده باشد. وقتی نیمن، با نواختن خود گروه را هدایت می کند و فلچر نیز، سرانجام با او همراه می شود، دیگر نه خودِ برنده و نه خودِ بازنده ای باقی مانده است. دو شخصیت فلچر/ضدقهرمان و نیمن/قهرمان با هم یکی شده اند و خودِ خویشتن ساز، سرانجام محقق شده است.

در جایی از پرده ی سوم فیلم نامه ی «ویپلش» که فلچر و نیمن در رستوران نشسته اند، فلچر بار دیگر به نیمن یادآوری می کند که جو جونز با سنج بر سر چارلی پارکر کوبید و از آن جا بود که او چارلی پارکر شد. نیمن می گوید شاید فلچر با کنش های خشونت آمیزش چارلی پارکر بعدی را ناامید کند، اما فلچر پاسخ می دهد چارلی پارکر بعدی هیچ گاه ناامید نخواهد شد. او همچنین می گوید همیشه تلاش خود را کرده تا یک چارلی پارکر داشته باشد و هیچ گاه بابت تلاش هایش معذرت نخواهد خواست. فلچر می داند برای اینکه قهرمان خود را به وجود بیاورد، چاره ای ندارد که خود، ضد قهرمان یا سایه ی قهرمانش باشد. همچنین می داند برای اینکه سرانجام بتواند در زندگی اش، از ضدقهرمان بودن خلاص شود، چاره ای ندارد جز اینکه قهرمانش را به دست خود تربیت کند. نیمن نیز به عنوان قهرمان، وجوه نامناسب را در فلچر به عنوان ضدقهرمان محکوم می کند و به مبارزه با آن برمی خیزد. وجوهی که در شخصیت خودش پنهان است و حین این مبارزه آن ها را می شناسد، می فهمد و با آنها مقابله می کند. در پایان این مبارزه، هم فلچر و هم نیمن به خواسته های خود دست می یابند و قهرمانان زندگی خود می شوند و همین، این دو را بسیار شبیه و حتی به نیمه های وجودی یکدیگر تبدیل می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۲۳
hamed